امروز ما
مامان جون امروز سه شنبه بود و من باید میرفتم دانشگاه اما تصمیم گرفتم نرم و پیشت بمونم که باهم خوش بگذرونیم ولی... ساعت ٩ و نیم sms دوست مامان جون اومد که کار مهمی داریم و استاد همه مونو خواسته دانشگاه. منم موندم چیکار کنم. جایی هم نبود بذارمت.اینطوری شد که... مادر دختر رفتیم دانشگاه. قربون دختر نازم بشم من انقد طرفدار پیدا کرد. همکلاسی های مامانی میخواستن بخورنت حتی استادامم عاشقت شدن و کلی نازت دادن و بهت شکلات هم دادن البته تو راه واسه خاله لیلا زنگیده بودم تنبل و بیدار کردم و از خوابگاه دانشگاه لطف کرد بخاطر تو اومد و نگهت داشت تا من به کلاسم برسم. خاله مطی هم خیلی کمکمون کرد و شکر خد...
نویسنده :
مامان سپیده
23:18