سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

دخترم تمام زندگیم

امروز ما

مامان جون امروز سه شنبه بود و من باید میرفتم دانشگاه اما تصمیم گرفتم نرم و پیشت بمونم که باهم خوش بگذرونیم  ولی... ساعت ٩ و نیم sms دوست مامان جون اومد که کار مهمی داریم و استاد همه مونو خواسته دانشگاه. منم موندم چیکار کنم. جایی هم نبود بذارمت.اینطوری شد که... مادر دختر رفتیم دانشگاه. قربون دختر نازم بشم من انقد طرفدار پیدا کرد. همکلاسی های مامانی میخواستن بخورنت حتی استادامم عاشقت شدن و کلی نازت دادن و بهت شکلات هم دادن البته تو راه واسه خاله لیلا زنگیده بودم تنبل و بیدار کردم و از خوابگاه دانشگاه لطف کرد بخاطر تو اومد و نگهت داشت تا من به کلاسم برسم. خاله مطی هم خیلی کمکمون کرد و شکر خد...
28 آبان 1392

10 ماهگی تموم شد

عزیز دلم قشنگم فرشته ی زندگیم 10 ماه از بودنت کنارمون میگذره و امروز شروع ماه 11ام زندگی شیرین ترین دختر دنیاست. مبارک باشه قشنگم ساینا عزیز مامان تو دنیای منی.خیلی دوستت دارم عزیزم و لحظه هایی که کنارت نیستم بدترین زمان زندگیمه. مامانی مجبور شدم برم دانشگاه و روزهایی تنهات بذارم.ببخش منو جیگر گوشم.اوایل اشک امونم نمیاد و قلبم از دوریت درد میگرفت اما لعنت به زندگی که همه چی توش عادت میشه.منم به دوریت عادت کردم.دلم تنگ میشه واست اما دیگه اشکی نمیاد.همش عکساتو نگاه میکنم تا بیام پیشت. ببخش مامانو که تو مهمترین روزهایی که بهم نیاز داری تنهات میذارم.تو خیلی خانومی و تو نبودم گریه نمیکنی.اما بیشتر میخوابی.اصولا...
18 آبان 1392

جشن دندونی

دختر ناز مامان انقد منتظر دندون دراوردنت بودم و انتظار کشیدم و درنیومد که دیگه ناامید شدم و دراومدن اولین مرواریدت واسم سوپرایز شد.   واسه همین چون محرم نزدیک بود عجله ای واست جشن گرفتیم. باباجون خیلی زحمت کشید دستش درد نکنه. عمو جون واسه درست کردن آویز تبریکت کمکم کرد مرسی. خاله جونم لباس جشنت و دوخت. دستش درد نکنه.   حالا عکسای جشنت     اینم عکس پرنسس مامان       اینم کیک خوشگل و خوشمزت     آش دخملیم.   ایشالله آش پشت پای سفرهاتو م امان جون بپزه   ...
11 آبان 1392

مروارید ساینا جونم

                                                           سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم صاحب مروارید شدم  یواش یواشو بی صدا شدم جزو کباب خورا   بلاخره بعد از کلی انتظار اولین مروارید ساینا جونم دراومد   امروز دخترم ٩ ماه و ١٨ روزش بود ...
6 آبان 1392

دخترم تاج سرم

هفته پیش صبح که از خواب بیدار شدیم یهو دیدم ای واااااااااااااااای پشه کثافت دخترمو پوست کنده انقد تو شیرینی ملوسکم کوفت و بخورن این پشه های عوضی     صورت دختر نازم و دست کوچولوش ورم کرد و سرخ شد خیر نبینن این پشه ها   غروبش با دخترم رفتیم واسش النگو خریدم مبارک باشه قرتی خانوم     قربون دست کوچولوی نازت بشم من     حالا شیطنتای ساینا به روایت تصویر     خانوم مهندس لب تاب مامان داغون شد از بس زدی روش و دکمه هاش و فشار دادی     ای وای نشد تاب عروسکتو بشکنی و پای عروسکتو جدا کنی مامان جو...
5 آبان 1392
1